یکی از راههای تحکیم ارتباط الهی بحث نماز و روزه بود. بچههایی که با ما در اردوگاه ۱۲ و ۱۸ بودند تقریباً ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان روزه میگرفتند، هر چند که روزهگرفتن و نمازخواندن حتی به صورت فرادی جرم بود. بارها اتفاق میافتاد که هنگام نماز دژخیمان بعثی به بچه ها حمله میکردند و جهت آنها را از قبله تغیر میدادند و نماز را به هم میزدند. حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم.
روزهگرفتن جرم سنگینتری بود. بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در یک پلاستیک میریختند، چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدند. سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردند و افطار میل مینمودند. اگر موقع تفتیش از کسی غذا میگرفتند او را شکنجه میدادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیاناً در شب میدادند را بچهها به عنوان افطار میخوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب میگذشت.
خدا شاهد است امروز که ۱۵ سال از اسارت میگذرد، به هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفرههایمان یافت میشود، ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد. به نظر من آن غذا غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعاً حضور خدا را احساس میکردیم. دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچهها قرائت میشد. هر چند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ،ولی خیلی برایمان لذتبخش بود...»
«اولین اشتباه، آخرین اشتباه: خاطرات سردار حاج مرتضی حاجباقری» نوشته مسعود گنجبخش را انتشارات سماء قلم قم، با شمارگان سه هزار نسخه، 122صفحه، قطع رقعی، جلد شمیز، در سال 1384 منتشر کرده است.
موضوعات مرتبط: <-CategoryName- ><-CategoryName- >
برچسبها: